این پدیده اساسا یک فرایند تفاضل subtraction است. به این ترتیب فعالیت هایی که در دو الکترود یکسان هستند، حذف خواهند شد (بازپس زده خواهند شد). مثلا اگر دو الکترود inv و noninv را در نزدیکی هم قرار دهیم (مثلا روی پیشانی)، پاسخی جز یک خط سمعک صاف ثبت نخواهیم کرد. در حقیقت همه فعالیتها AER توسط هر الکترودی ثبت میشود و سپس از طریق CMR حذف می گردد. ولی هنگامیکه یک الکترود در بالای سر و دیگری در نزدیک گوش واقع شود پاسخی که در هر الکترود ثبت می شود اصلا یکسان نیست، و تفاوت قابل توجهی دارد. معمولا اجزاء اولیه ABR دارای قطبیت مع هستند. تفاضل فعالیتی که در الکترود لوبول ثبت شده از فعالیت الکترود پیشانی (فرق سر)، نه تنها تداخلات نویزی را کاهش می دهد بلکه بر دامنه بعضی از امواج ABR می افزاید.
با یک الکترود جمجمه ای (cephalic) (که در جایی روی سر واقع شده) و یک الکترود کلینیک سمعک غیرجمجمهای (noncephalic) تداخلات مربوط به هر کدام، حذف می شود، و تنها پاسخ از طریق الکترود جمجمه ای به دست می آید. هنگامیکه اجزای اولیه ABR تجمع نمی یابند، که یک کاستی محسوب می شود، هیچ پس زدن سهوی اجزای پاسخ رخ نخواهد داد که خود یک مزیت محسوب می شود.
کارآیی CMR معمولا بر حسب نسبت خروجی آمپلی فایر (فعالیت الکترکی که پس از تقویت بدست می آید) تنها با یک ورودی (بدون مزیت فرآیند تفاضل) تجویز سمعک به خروجی آمپلی فایر با دو ورودی همسان به دست می آید.
کارایی CMR =
معمولا نسبت CMR بیش از 10000 است و معنی آن این است، که فعالیتی که به صورت یکسان توسط دو الکترود، ثبت می شود، (به عنوان تداخلی الکتریکی)، 10000 بار کمتر از دامنه فعالیتی است که توسط الکترود noninverting ثبت می شود. معمولا این نسبت به صورت dB بیان می شود که در مثال بالا نسبت 10000 بار معادل 80 دسی بل خواهد بود. نسبت برابر 10dB ، برابر 20dB و برابر 40dB خواهد بود.
درباره این سایت